۳۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۹

ای شهسوار حسن، سر افراز کن مرا
ای من سگت، بسوی خود آواز کن مرا

تا با تو راز گویم و فارغ شوم دمی
بهر خدا، که همدم و همراز کن مرا

لطف تو معجزیست، که بر مرده جان دهد
لطفی نما و زنده ز اعجاز کن مرا

چون کاکل تو چند توان گشت بر سرت؟
تیغی بگیر و از سر خود باز کن مرا

ساقی، هلاکم از هوس پای بوس تو
در پای خویش مست سرانداز کن مرا

نازی بکن، که بی خبر افتم بخاک و خون
یعنی که: نیم کشته آن ناز کن مرا

جانا، بغمزه سوی هلالی نظر فگن
وز جان هلاک غمزه غماز کن مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.