۳۳۸ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰

زان پیشتر که عقل شود رهنمون مرا
عشق تو ره نمود به کوی جنون مرا

هم سینه شد پر آتش و هم دیده شد پر آب
در آب و آتشست درون و برون مرا

شوخی که بود مردن من کام او کجاست؟
تا بر مراد خویش ببیند کنون مرا

خاک درت ز قتل من آغشته شد به خون
آخر فکند عشق تو در خاک و خون مرا

چشمت، که صبر و هوش هلالی به غمزه برد
خواهد فسانه ساختن از یک فسون مرا
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.