هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنجهای ناشی از آن سخن میگوید. او از آرزوی کشتن معشوق تندخو میگوید که اگر معشوق او را نکشد، این آرزو او را خواهد کشت. شاعر از جدایی و درد فراق شکایت دارد و از فلک مینالد که او را به معشوق نمیرساند. او با ذوق جستجوی معشوق آسودهخاطر است، اما نمیخواهد از این جستجو آسوده شود. شاعر از ننگ عاشق بودن میگوید و میخواهد دیگران او را عاشق نخوانند. در پایان، او از آبرویی میگوید که معشوق به آن اشاره کرده، اما این آبرو او را در میان مردم رسوا کرده است.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی پیچیده، درد و رنج عشق نافرجام و اشارات به مرگ و خودکشی است که برای مخاطبان جوانتر ممکن است سنگین یا نامفهوم باشد. درک کامل این مفاهیم نیاز به بلوغ عاطفی و تجربه زندگی دارد.
غزل شمارهٔ ۲۱
هست آرزوی کشتن آن تند خو مرا
گر او نکشت، می کشد این آرزو مرا
جان من از جدایی آن مه به لب رسید
ای وای! گر فلک نرساند به او مرا
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم
آسودگی مباد ازین جستجو مرا
ننگست عاشقان جهان را ز نام من
عاشق مگوی، هر چه توانی بگو مرا
گفتی که: آبروی هلالی سرشک اوست
رسوای خلق می کند این آبرو مرا
گر او نکشت، می کشد این آرزو مرا
جان من از جدایی آن مه به لب رسید
ای وای! گر فلک نرساند به او مرا
با ذوق جستجوی تو آسوده خاطرم
آسودگی مباد ازین جستجو مرا
ننگست عاشقان جهان را ز نام من
عاشق مگوی، هر چه توانی بگو مرا
گفتی که: آبروی هلالی سرشک اوست
رسوای خلق می کند این آبرو مرا
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.