هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و دوری معشوق می‌نالد و دل‌سوختگی خود را بیان می‌کند. او از داغ عشق بر دل خونینش سخن می‌گوید و آرزوی وصال را دارد، اما در بیابان سرگردانی مانده است. همچنین اشاره می‌کند که حتی چشم خضر هم اگر به معشوق بنگرد، آب حیات را فراموش خواهد کرد. در پایان، شاعر ابراز می‌کند که حاضر است جانش را در راه وصال ببخشد، اما از لحظه‌ی هجران می‌ترسد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه‌ی عمیق و استفاده از استعاره‌ها و کنایه‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات نیاز دارد. همچنین، احساسات شدید و پیچیده‌ای مانند دل‌سوختگی و سرگردانی در عشق بیان شده که برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳

نهادی بر دلم داغ فراق و سوختی جان را
به داغ و درد دوری چند سوزی دردمندان را!

منه زین بیشتر چون لاله داغی بر دل خونین
که از دست تو آخر چاک خواهم زد گریبان را

شدم در جستجوی کعبه ی وصلت، ندانستم
که همچون من بود سر گشته بسیار این بیابان را

اگر چشم خضر بر لعل جان بخش تو افتادی
به عمر خود نکردی یاد هرگز آب حیوان را

خوش آن باشد که در هنگام وصل او سپارم جان
معاذالله! از آن ساعت که بینم روی هجران را
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.