۳۲۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۷

گل رویت عرق کرد از می ناب
ز شبنم تازه شد گل برگ سیراب

به ناز آن چشم را از خواب مگشای
همان بهتر که باشد فتنه در خواب

تعالی الله! چه حسنست اینکه هر روز
دهد سر پنجه ی خورشید را تاب؟

ز پا افتادم، آخر دست من گیر
همین گویم: مرا دریاب، دریاب

چو در سر میل ابروی تو دارم
سر ما کی فرود آید به محراب؟

بهاران از در می خانه مگذر
عجب فصلیست، جهد کرده دریاب

هلالی، می به روی ماه رویان
خوش آید، خاصه در شب های مهتاب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.