هوش مصنوعی: شاعر در این متن از غم و اندوه درونی خود سخن می‌گوید که با وجود شادی دیگران، او در دل خود غمی دارد که به آن خوش است. او از بی‌اعتنایی یار و مردم می‌نالد و درد خود را با ناله بیان می‌کند، اما درمانی نمی‌یابد. شاعر همچنین به عشق و سلطنت خیالی دوست اشاره می‌کند و از ویرانی دل خود سخن می‌گوید که به آن راضی است. در نهایت، او از نیاز و عشق به یار خود می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند درد و غم درونی نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر دارد.

غزل شمارهٔ ۶۲

دل های مردمان به نشاط جهان خوشست
در دل مرا غمیست، که خاطر بآن خوشست

چون نیست خوشدل از تن زارم سگ درش
سگ بهتر از کسی، که باین استخوان خوشست

خوش نیست چشم مردم بیگانه جای یار
چون یار من پریست ز مردم نهان خوشست

از درد ناله کردم و درمان من نکرد
گویا دلش به درد من ناتوان خوشست

سلطان ملک هستی باشد خیال دوست
این سلطنت به کشور ما جاودان خوشست

ناصح، عمارت دل ویران ما مکن
بگذار تا خراب شود، کان چنان خوشست

بر آستان یار هلالی نهاد سر
او را سر نیاز برین آستان خوشست
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۶۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.