هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج شاعر از دوری معشوق و بی‌رحمی اوست. شاعر از احساس غربت و تنهایی می‌گوید و از بی‌توجهی معشوق شکایت می‌کند. او با تصاویر زیبا و استعاره‌های غنی، حالات عاشقانه و عاطفی خود را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، برخی از ابیات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۷۴

بی تو هر روز مرا ماهی و هر شب سالیست
شب چنین، روز چنان، آه! چه مشکل حالیست!

هرگزت نیست بر احوال غریبان رحمی
ما غریبیم و تو بی رحم، غریب احوالیست!

گر فتد مردم چشمم به رخت، روی مپوش
تو همان گیر که بر روی تو این هم خالیست

بر لب چشمه ی نوشین تو آن سبزه ی خط
شکرستان تو را طوطی فارغ بالیست

می روی تند که باز آیم و زارت بکشم
این نه تندیست، که در کشتن من اهمالیست

قرعه ی بندگی خویش به نامم زده ای
این سعادت عجبست! این چه مبارک فالیست!

ماه من سوی هلالی نظری کرد و گذشت
کوکب طالع او را نظر اقبالیست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۷۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۷۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.