هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از عشق شدید و اشتیاق به معشوق سخن می‌گوید. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات خود را بیان می‌کند. او از تأثیر معشوق بر جهان، روز وصل، امید به دیدار، و درد فراق می‌گوید. همچنین، اشاره‌ای به دل‌سوختگی و عشق بی‌پایان دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه و عرفانی عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم مانند 'آتش سوزان' و 'تیغ کشیدن' نیاز به درک بالاتری از ادبیات دارند.

غزل شمارهٔ ۹۸

گر ز رخسار تو یک لمعه بدریا افتد
آب آتش شود و شعله بصحرا افتد

بسکه از قد تو نالیم بآواز بلند
هر نفس غلغله در عالم بالا افتد

روز وصلست، هم امروز فدای تو شوم
کار امروز نشاید که بفردا افتد

دارم امید که: چون تیغ کشی دردم قتل
هر کجا پای تو باشد سرم آنجا افتد

رفتی از خانه ببازار بصد عشوه و ناز
آه ازین ناز! درین شهر چه غوغا افتد؟

آنکه انداخت درین آتش سوزان ما را
دل ما بود، که آتش بدل ما افتد؟

دل مدهوش هلالی، که ز پا افتادست
کاش در جلوه گه آن بت رعنا افتد
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۹۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۹۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.