هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد هجران و غم فراق می‌نالد، اما با امید به گذراندن این دوران سخت، از عشق و ارادت سخن می‌گوید. او آرزو می‌کند که باقی عمرش نیز در همین غم بگذرد و از خداوند می‌خواهد که پیش از آن‌که دلسوزی دیگران بر دلش اثر کند، مرهمی بر زخم‌هایش بگذارد.
رده سنی: 15+ متن دارای مضامین عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی دارد. همچنین، بیان غم و اندوه ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۲

روز عمرم چند، یارب! چون شب غم بگذرد؟
عمر من کم باد، تا روز چنین کم بگذرد

دولت وصلت گذشت و محنت هجران رسید
آن گذشت، امید می دارم که این هم بگذرد

نگذرد، گر سالها باشم براهش منتظر
ور دمی غایب شوم، آید همان دم بگذرد

چون ز درد هجر گریان بر سر راهش روم
گریه من بیند و خندان و خرم بگذرد

مرهمی نه بر دل افگار من، بهر خدا
پیش ازان روزی که کار دل ز مرهم بگذرد

هر که از روی ارادت پا نهد در راه عشق
عالمی پیش آیدش کز هر دو عالم بگذرد

تا کنون عمر هلالی در غم رویت گذشت
عمر باقی مانده، یارب! هم درین غم بگذرد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.