هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و غمگین، بیانگر احساسات شاعر در مورد هجران، عشق و انتظار است. شاعر از دوری معشوق و سیاهی روزهای خود می‌نالد و آرزو می‌کند که معشوق به سویش بازگردد. همچنین، او از بی‌عدالتی و ظلم در عشق شکایت می‌کند و صبر را توصیه می‌کند. در نهایت، شاعر به امید دیدار معشوق و رهایی از این دردهاست.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به ظلم و بی‌عدالتی ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای درک بهتر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۱۰۳

ماه شهر آشوب من، هر گه به راهی بگذرد
شهر پر غوغا شود، چونان که ماهی بگذرد

روزم از هجران سیه شد، آفتاب من کجاست؟
تا به سویم در چنین روز سیاهی بگذرد

چون به ره می بینمش، بی خود تظلم می کنم
همچو مظلومی که بر وی پادشاهی بگذرد

ای که در عشق بتان لاف صبوری می زنی
صبر کن، تا زین حکایت چند گاهی بگذرد

نگذرد، گر سالها باشم به راهش منتظر
ور دمی غایب شوم، آن دم چو ماهی بگذرد

با وجود آنکه آتش زد مرا در جان و دل
دل نمی خواهد که سویش دود آهی بگذرد

ساقیا، لب تشنه مردم، کاش بر من بگذری
وه! چه باشد آب حیوان بر گیاهی بگذرد؟

در صف خوبان، تو در جولان و خلقی در فغان
همچو آن شاهی که با خیل و سپاهی بگذرد

گفت: می خواهم که از پیش هلالی بگذرم
آه! گر ظلمی چنین بر بی گناهی بگذرد!
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.