هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از عشق، مستی و رهایی از قید و بندهای عرفی سخن میگوید. او خود را عاشق، دیوانه، میخور و معشوقپرست میخواند و از شکستن توبه و روی آوردن به خرابات (محل عیاشی) سخن میگوید. همچنین، به انتقاد از خرد و زهد پرداخته و عهد خود را با پیر مغان (نماد عشق و مستی) میداند.
رده سنی:
16+
متن شامل مفاهیمی مانند مستی، رهایی از قید و بندهای اجتماعی و انتقاد از ارزشهای مرسوم است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال نامناسب یا نامفهوم باشد. همچنین، درک برخی از مفاهیم عمیق مانند تصوف و نمادگرایی نیاز به بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۱۰۷
من عاشق و دیوانه و مستم، چه توان کرد؟
می خواره و معشوق پرستم، چه توان کرد؟
گر ساغر سی روزه کشیدم، چه توان گفت؟
ور توبه چل ساله شکستم، چه توان کرد؟
گویند که: رندی و خراباتی و بد نام
آری، بخدا، این همه هستم، چه توان کرد؟
من رسته ام از قید خرد، هیچ مگویید
ور زانکه ازین قید نرستم، چه توان کرد؟
برخاستم از صومعه زهد و سلامت
در کوی خرابات نشستم، چه توان کرد؟
عهدم همه با پیر مغانست، هلالی
گر با دگری عهد نبستم، چه توان کرد؟
می خواره و معشوق پرستم، چه توان کرد؟
گر ساغر سی روزه کشیدم، چه توان گفت؟
ور توبه چل ساله شکستم، چه توان کرد؟
گویند که: رندی و خراباتی و بد نام
آری، بخدا، این همه هستم، چه توان کرد؟
من رسته ام از قید خرد، هیچ مگویید
ور زانکه ازین قید نرستم، چه توان کرد؟
برخاستم از صومعه زهد و سلامت
در کوی خرابات نشستم، چه توان کرد؟
عهدم همه با پیر مغانست، هلالی
گر با دگری عهد نبستم، چه توان کرد؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.