۳۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۱۱

یار، هر چند که رعنا و سهی قد باشد
گر به عشاق نکویی بکند بد باشد

مقصد اهل نظر خاک در تست، بلی
چون تو مقصود شوی کوی تو مقصد باشد

آنکه در حسن بود یکصد خوبان جهان
حسن خلقی اگرش هست یکی صد باشد

الف قد تو پیش همه مقبول افتاد
این نه حرفیست که بر روی قلم رد باشد

موی ژولیده ی من بین و وفا کن، ور نه
سبزه بینی که مرا بر سر مرقد باشد

گفتمش دل به خم زلف تو در قید بماند
گفت: دیوانه همان به که مقید باشد

حد کس نیست، هلالی، که شود همره ما
زانکه این مرحله را محنت بی حد باشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.