هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و تنهایی خود می‌پردازد. او آرزوی جهانی را دارد که تنها او و معشوقش حضور داشته باشند و هیچ رقیب و غریبه‌ای وجود نداشته باشد. شاعر از رنج عشق و گرفتاری در آن سخن می‌گوید و از معشوق می‌خواهد که به او رحم کند. همچنین، او به ناپایداری دنیا و بی‌وفایی آن اشاره می‌کند و تأکید می‌کند که زندگی بدون یار ارزشی ندارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و احساساتی است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از ابیات اشاره به رنج و تنهایی دارند که ممکن است برای گروه‌های سنی پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۱۲

می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد
من باشم و او باشد و اغیار نباشد

آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت
کان جا ز رقیبان تو آثار نباشد

هر جا حبیبست به پهلوی رقیبست
در باغ جهان یک گل بی خار نباشد

بر من که گرفتار توام رحم مفرمای
رحمست بر آن کس که گرفتار نباشد

ما خانه خرابیم و نداریم پناهی
ویرانه ی ما را در و دیوار نباشد

تقصیر و فارسم رقیبست، عجب نیست
هرگز سگ دیوانه وفادار نباشد

بی یار به عالم نتوان بود، هلالی
عالم به چه کار آید اگر یار نباشد؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.