هوش مصنوعی:
این شعر از شکفتن گلها و تازه شدن احساسات و طبیعت با آمدن بهار یا حضور معشوق سخن میگوید. شاعر از تجدید حیات طبیعت و تأثیر آن بر روح و جان خود مینویسد و از دردها و زخمهای عشق نیز یاد میکند که با حضور معشوق التیام مییابند.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به درد و رنج عشق نیاز به درک عمیقتری دارد که معمولاً در سنین بالاتر حاصل میشود.
غزل شمارهٔ ۱۲۳
گل شکفت و شوق آن گل چهره از سر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
گرد آن رخسار گل گون خط ز نگاری دمید
همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد
آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد
دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد
زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود
چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد
تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان
رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد
وای جان من! که بر دل داغ دیگر تازه شد
گرد آن رخسار گل گون خط ز نگاری دمید
همچو اطراف چمن، کز سبزه تر تازه شد
آمد از کویت نسیمی، غنچه دلها شکفت
گلشن جان زان نسیم روح پرور تازه شد
تا گذشتی همچو آب خضر بر طرف چمن
هر خس و خاشاک چون سرو و صنوبر تازه شد
توسنت بار دگر پا بر رخ زردم نهاد
دولت من بین! که بازم سکه زر تازه شد
زخمهای تیر مژگان سر بسر آورده بود
چون نمک پاشیدی از لبها، سراسر تازه شد
تازه شد جان هلالی، تا بخون عاشقان
رسم خونریزی از آن شوخ ستمگر تازه شد
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.