هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و فلسفی از هلالی، به بیان احساسات عمیق عاشقانه، رنج‌های عشق، و تأملات فلسفی درباره تقدیر و هستی می‌پردازد. شاعر از شیرینی و رنج عشق، نقش تقدیر، و رسوایی عشق مانند مجنون سخن می‌گوید. همچنین، به ناامیدی و یقین در عشق و قدرت جفاهای معشوق اشاره دارد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و فلسفی است که برای درک کامل، به بلوغ فکری و عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی اشارات به رنج و رسوایی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۱۴۷

شیرین دهنا، این همه شیرین نتوان بود
شیری که تو خوردی مگر از ریشه جان بود؟

این حسن چه حسنست که از پرده عیان ساخت؟
نقشی که پس پرده تقدیر نهان بود

تنها نه من از واقعه عشق خرابم
مجنون هم ازین واقعه رسوای جهان بود

امروز نشد نام و نشان دل من گم
تا بود دل گم شده، بی نام و نشان بود

دی بود گمان کز غمت امروز بمیرم
امروز یقینست مرا هر چه گمان بود

هر تیر جفایی، که دو ابروی تو افگند
بس کارگر آمد، که بزور دو کمان بود

خود را خس و خاشاک درت گفت، هلالی
تحقیق نمودیم بسی کمتر ازان بود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.