هوش مصنوعی:
این شعر از هلالی بیانگر درد عشق و دوری از معشوق است. شاعر از رنجهای عشق و بیتوجهی معشوق شکایت میکند و احساس تنهایی و درماندگی خود را توصیف مینماید. او از این که معشوق او را از نظر انداخته و از لطف خود محروم کرده، گلایه دارد و حتی مرگ را به جدایی ترجیح میدهد.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید مانند درد دل، تنهایی و تمایل به مرگ است که درک آن برای مخاطبان جوانتر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'کشتن' و 'درد دل خونین' ممکن است برای سنین پایین نامناسب باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۰
کاکل ز چه بگذاشته ای تا کمر خود؟
مگذار بلاهای چنین را بسر خود
رفتار ترا، گر ملک از عرش ببیند
آید بزمین فرش کند بال و پر خود
چشم تو نهان یک نظر از لطف بینداخت
ما را ز چه انداخته ای از نظر خود؟
دیروز ز حال همه عالم خبرم بود
امروز چنانم که: ندارم خبر خود
در عشق تو از من اثری بیش نماندست
نزدیک شد آن دم که نیابم اثر خود
من کشته شوم به که جدا افتم از آن در
زارم بکش و دور میفگن ز در خود
دور از تو چه گویم: بچه حالست هلالی؟
درمانده بدرد دل خونین جگر خود
مگذار بلاهای چنین را بسر خود
رفتار ترا، گر ملک از عرش ببیند
آید بزمین فرش کند بال و پر خود
چشم تو نهان یک نظر از لطف بینداخت
ما را ز چه انداخته ای از نظر خود؟
دیروز ز حال همه عالم خبرم بود
امروز چنانم که: ندارم خبر خود
در عشق تو از من اثری بیش نماندست
نزدیک شد آن دم که نیابم اثر خود
من کشته شوم به که جدا افتم از آن در
زارم بکش و دور میفگن ز در خود
دور از تو چه گویم: بچه حالست هلالی؟
درمانده بدرد دل خونین جگر خود
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۴۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.