هوش مصنوعی:
این شعر عاشقانه و عارفانه از هلالی، بیانگر انتظار و اشتیاق برای دیدار معشوق است. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا مانند سرو، رستاخیز، سلطان حسن و گدا، احساسات عمیق خود را بیان میکند. او از معشوق میخواهد که به فریاد نیازمندان برسد و با بخشش و مهربانی، مشکلات آنان را برطرف کند. همچنین، شاعر از جور و ستم بیزار است و آرزو میکند که آه دل شکستگان به گوش برسد. در پایان، شاعر از شب تاریک زندگی خود میگوید و امیدوار است که خورشید وجود معشوق، او را از این تاریکی نجات دهد.
رده سنی:
15+
این شعر دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که درک آنها به بلوغ فکری و تجربهی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از واژگان و عبارات مانند "رستخیز"، "بلایی"، "آه مبتلایان" ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسال سنگین و نامفهوم باشد.
غزل شمارهٔ ۱۵۹
اگر چون تو سروی ز جایی برآید
شود رستخیز و بلایی برآید
خدا را، لب خود بدشنام بگشا
که از هر زبانی دعایی برآید
تو سلطان حسنی و عالم گدایت
چنان کن که کار گدایی برآید
چه کم گردد، آخر، ز جاه و جلالت
اگر حاجت بینوایی برآید؟
مزن تیر جور و حذر کن ز آهی
که از سینه مبتلایی برآید
مرا می کشد انتظار قدومت
چه باشد که آواز پایی برآید؟
هلالی ازین شب خلاصی ندارد
مگر آفتابی ز جایی برآید
شود رستخیز و بلایی برآید
خدا را، لب خود بدشنام بگشا
که از هر زبانی دعایی برآید
تو سلطان حسنی و عالم گدایت
چنان کن که کار گدایی برآید
چه کم گردد، آخر، ز جاه و جلالت
اگر حاجت بینوایی برآید؟
مزن تیر جور و حذر کن ز آهی
که از سینه مبتلایی برآید
مرا می کشد انتظار قدومت
چه باشد که آواز پایی برآید؟
هلالی ازین شب خلاصی ندارد
مگر آفتابی ز جایی برآید
وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.