هوش مصنوعی: شاعر در این متن از رنج‌های عشق و دوری می‌گوید، از جفای رقیبان و نگاه تیزبین معشوق شکایت می‌کند و از دردهای عاطفی که بر دلش نشسته است می‌نالد. او با وجود همه این رنج‌ها، معشوق را از همه زیباتر می‌بیند و به روز وصل امیدوار است. همچنین، شاعر به نابرابری‌های اجتماعی اشاره می‌کند و از تقدیر متفاوت افراد در زندگی می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی پیچیده، نگاه انتقادی به اجتماع و استفاده از استعاره‌های ادبی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی بیشتری نیاز دارد.

غزل شمارهٔ ۱۶۳

مه من با رقیبان جفا اندیش می آید
ز غوغایی، که می ترسیدم، اینک پیش می آید

چه چشمست این؟ که هر گه جانب من تیز می بینی
ز مژگان تو بر ریش دلم صد نیش می آید

بآن لبهای شیرین وه! چه شورانگیز می خندی؟
که از ذوقش نمک بر سینهای ریش می آید

جمالت را بمیزان نظر هر چند می سنجم
بچشم من رخت از جمله خوبان بیش می آید

مرا این زخمها بر سینه از دست خودست، آری
کسی را هر چه پیش آید ز دست خویش می آید

فلک تاج سعادت می دهد ارباب حشمت را
همین سنگ ملامت بر سر درویش می آید

هلالی، روز وصل آمد، مکن اندیشه دوری
که این اندیشها از عقل دور اندیش می آید
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.