۲۶۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۱۶۸

آن کمر بستن و خنجر زدنش را نگرید
طرف دامن بمیان بر زدنش را نگرید

خلعت حسن و کمر ترکش نازش بینید
عقد دستار بسر بر زدنش را نگرید

جانب گریه من چون نگرد از سر ناز
خنده بر جانب دیگر زدنش را نگرید

شوخ من مست شد و ساغر می زد بسرم
شوخی و مستی و ساغر زدنش را نگرید

ناگه آن شوخ درون آمد و سر زد همه را
مست در مجلس ما سر زدنش را نگرید

چون بدان قامت رعنا کند آهنگ چمن
طعنه بر سرو و صنوبر زدنش را نگرید

منکر آه جهان سوز هلالی مشوید
هر دم آتش بجهان در زدنش را نگرید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۶۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.