هوش مصنوعی: این متن شعری است که در آن شاعر از جدایی و خیانت یار خود شکایت می‌کند. او از روزهای خوش گذشته یاد می‌کند و از تبدیل شدن آن روزهای روشن به شب‌های تاریک افسوس می‌خورد. شاعر همچنین از از دست دادن دانش و عزت خود در اثر این جدایی ناراحت است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاطفی عمیق و مفهوم خیانت است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سال قابل درک نباشد یا احساسات منفی در آنها ایجاد کند. سن 16 سال به بالا به‌دلیل بلوغ عاطفی و توانایی درک پیچیدگی‌های روابط انسانی مناسب است.

غزل شمارهٔ ۱۹۷

یار من با دگران یار شد، افسوس افسوس!
رفت و هم صحبت اغیار شد، افسوس افسوس!

سالها عهد وفا بست، ولی آخر کار
عهد بشکست و جفاگار شد، افسوس افسوس!

آنکه چون روز شب عیشم ازو روشن بود
رفت و روزم چو شب تار شد، افسوس افسوس!

آنکه هم راحت جان بود و هم آسایش دل
قصد جان کرد و دلازار شد، افسوس افسوس!

گفتم: ای دل، بکمند سر زلفش نروی
عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!

آن همه گوهر دانش که بچنگ آوردم
ناگه از دست بیکبار شد، افسوس افسوس!

مدتی داشت هلالی ز بتان عزت وصل
عزتی داشت، ولی خوار شد، افسوس افسوس!
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۱۹۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۱۹۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.