هوش مصنوعی: شاعر از دوری و انتظار برای بازگشت معشوق یا عزیزی که سفر کرده است، ابراز ناراحتی می‌کند. او از روز وداع و اشک‌هایش یاد می‌کند و آرزو می‌کند که معشوق زودتر بازگردد. شاعر احساس می‌کند که در فراق، تنها اثری از معشوق باقی مانده است و امیدوار است که او بازگردد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمگینانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد. همچنین، درک کامل زیبایی‌های ادبی و احساسی شعر ممکن است به بلوغ فکری و تجربه بیشتری نیاز داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۲۰۱

آه! از آن ماه مسافر، که نیامد خبرش
او سفر کرده و ما در خطریم از سفرش

رفتم و گریه کنان روز وداعش دیدم
ای خوش آن روز که باز آید و بینم دگرش

دیر می آید و جان منتظر مقدم اوست
مردم از شوق، خدایا، برسان زود ترش

می پرد مرغ هوا جانب او فارغ بال
کاش می بود من دلشده را بال و پرش!

گر چه امروز مرا کشت و نیامد بسرم
کاش فردا بسر خاک من افتد گذرش!

در فراقت ز هلالی اثری بیش نماند
زود باشد که بیایی و نیابی اثرش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.