۲۵۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۰۲

آنکه از آب حیات آزرده می گردد تنش
کی توان دیدن بروز جنگ غرق آهنش؟

آنکه بر دوشش گرانی می کند جیب قبا
چون روا دارد کسی بار زره بر گردنش؟

خوش نباشد در قبای آهنین آن سیمتن
ای خوش آن روزی که بینم در ته پیراهنش!

آن تن پاک از لطافت هست چون آب حیات
غالبا موج همان آبست شکل جوشنش

حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان
چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!

نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد
کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.