هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد دوری از یار و بیتوجهی اطرافیان به رنج خود مینالد. او از طبیب (معشوق یا خداوند) میخواهد که به حال او ترحم کند و از آزارش دست بردارد. عشق و درد ناشی از آن، شاعر را مانند شمعی میسوزاند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانهی عمیق و درد دوری است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسبتر است. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی ممکن است برای کودکان قابل فهم نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۰۶
کار من فریاد و افغانست، دور از یار خویش
مردمان در کار من حیران و من در کار خویش
ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟
گاه گاهی می توانی پرسیدن از بیمار خویش
گرد کویت بیش ازین عشاق مسکین را مسوز
دود دل ها را نگه کن بر در و دیوار خویش
چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش
تا هلالی را بسوز عشق پیدا شد سری
می گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش
مردمان در کار من حیران و من در کار خویش
ای طبیب دردمندان، این تغافل تا به کی؟
گاه گاهی می توانی پرسیدن از بیمار خویش
گرد کویت بیش ازین عشاق مسکین را مسوز
دود دل ها را نگه کن بر در و دیوار خویش
چند بهر قتل من آزرده سازی خویش را؟
رحم فرما، بگذر از قتل من و آزار خویش
تا هلالی را بسوز عشق پیدا شد سری
می گدازد همچو شمع از آه آتشبار خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۰۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۰۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.