هوش مصنوعی:
شاعر در این متن از درد عشق و رنجهای دل سخن میگوید. او احساس میکند که نمیتواند غم خود را با دیگران در میان بگذارد و تنها معشوق را سزاوار این درد و عشق میداند. شاعر از صبر و تحمل خود میگوید که در حال تمام شدن است و از عشق به معشوق رنج میبرد. او آرزو میکند که ای کاش دلش قدم در راه عشق نمیگذاشت. در نهایت، شاعر خود را به خاطر عشقش رسوای جهان میداند.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاطفی عمیق و غمانگیز است که درک آن برای سنین پایینتر دشوار بوده و ممکن است برای آنها سنگین باشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.
غزل شمارهٔ ۲۲۰
ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
جا کن بدل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل
جا کن بدل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل
ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل
پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل
در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.