۳۰۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۲۰

ظاهر نکنم پیش رقیبان الم دل
با مردم بی غم نتوان گفت غم دل

جا کن بدل و دیده، که غیر از تو نشاید
سلطان سراپرده چشم و حرم دل

ای صبر، کجایی؟ که ز حد میگذرد باز
بر دل ستم آن مه و بر من ستم دل

پای دلم افگار شد از خار ره عشق
ای کاش! درین ره نرسیدی قدم دل

در عشق تو رسوای جهانست هلالی
گاه از غم بسیار و گه از صبر کم دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.