هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر عاشقانه، از عشق و علاقه بیحد خود به معشوق سخن میگوید. او خود را بنده و حتی سگ کوی معشوق میخواند و از زیبایی چشم و ابروی معشوق به عنوان تیر و کمان یاد میکند. شاعر سالهاست که در آرزوی شنیدن حتی یک دشنام از معشوق است و با وجودی که میداند معشوق عاشقکش است، حاضر نیست از عشق او دست بکشد. او خود را در آرزوی سرو قامت معشوص میداند و از این که دلش به سوی معشوق کشیده میشود، شکایت دارد. در پایان، شاعر از رنجی که معشوق بر او تحمیل کرده است، سخن میگوید و میگوید تا قیامت شرمسار دست و بازوی معشوق خواهد بود.
رده سنی:
16+
متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آنها ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد. همچنین، برخی از عبارات مانند «سگ کوی توام» یا «دشنام» ممکن است برای کودکان مناسب نباشد.
غزل شمارهٔ ۲۲۴
نیست حد آن که گویم: بنده روی توام
دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام
چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان
کشته چشم تو و قربان ابروی توام
بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم
سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
گر چه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست
ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام
گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست
زانکه من در آرزوی سرو دلجوی توام
چند گویی: پای در دامن کش و این سو میا
پا کشیدن چون توان؟ چون دل کشد سوی توام
رنجه کردی ساعد و خون هلالی ریختی
تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام
دیگری گر بنده باشد، من سگ کوی توام
چشم شوخت ناوک اندازست و ابرویت کمان
کشته چشم تو و قربان ابروی توام
بر امید آنکه یک دشنام روزی بشنوم
سالها شد، جان من، کز جان دعاگوی توام
گر چه، ای بد خوی من، خوی تو عاشق کشتنست
ترک خوی خود مکن، من کشته خوی توام
گر دل من سدره و طوبی نجوید دور نیست
زانکه من در آرزوی سرو دلجوی توام
چند گویی: پای در دامن کش و این سو میا
پا کشیدن چون توان؟ چون دل کشد سوی توام
رنجه کردی ساعد و خون هلالی ریختی
تا قیامت شرمسار دست و بازوی توام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۲۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۲۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.