هوش مصنوعی:
شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن میگوید. او ابراز میکند که حاضر است قربانی معشوق شود و حتی به عنوان خاک پای او یا سگ دربانش باشد. شاعر از درد هجران و آرزوی وصال میگوید و اعلام میکند که تا زنده است، فرمانبردار معشوق خواهد بود.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عاشقانه عمیق و استفاده از استعارههای پیچیده است که درک آنها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند «سگ دربان» ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامفهوم یا ناخوشایند باشد.
غزل شمارهٔ ۲۳۳
عیدست، برون آی، که حیران تو گردم
قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
خاکم برهت، جلوه کنان، رخش برانگیز
تا خیزم و گرد سر میدان تو گردم
جمعیت آسوده دلان از دل جمعست
جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
زین گونه که از شادی وصلت خبری نیست
مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
من عاجزم از خدمت مهمان خیالت
این خود چه خیالست که مهمان تو گردم؟
تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی
ترسم که: هلاک از غم هجران تو گردم
بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟
ای کاش! توانم سگ دربان تو گردم
گفتی که: بجان بنده ما باش، هلالی
تا جان بودم بنده فرمان تو گردم
قربان خودم ساز، که قربان تو گردم
خاکم برهت، جلوه کنان، رخش برانگیز
تا خیزم و گرد سر میدان تو گردم
جمعیت آسوده دلان از دل جمعست
جمعیت من آن که، پریشان تو گردم
زین گونه که از شادی وصلت خبری نیست
مشکل که خلاص از غم هجران تو گردم
من عاجزم از خدمت مهمان خیالت
این خود چه خیالست که مهمان تو گردم؟
تا یافتم از شادی وصل تو حیاتی
ترسم که: هلاک از غم هجران تو گردم
بر خاک درت من که و تشریف غلامی؟
ای کاش! توانم سگ دربان تو گردم
گفتی که: بجان بنده ما باش، هلالی
تا جان بودم بنده فرمان تو گردم
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.