هوش مصنوعی: شاعر در این شعر عاشقانه، عمیقاً از عشق و اشتیاق خود به معشوق سخن می‌گوید. او آرزو می‌کند که حتی به‌عنوان خاک زیر پای معشوق باشد، از درد عشق او لذت می‌برد و حاضر است سال‌ها منتظر مهربانی معشوق بماند. شاعر به‌طور کامل تسلیم عشق است و حتی جفا و ستم معشوق را با جان و دل می‌پذیرد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه عمیق و احساساتی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و اصطلاحات ادبی ممکن است نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۵

کاشکی! خاک حریم حرمت می بودم
می خرامیدی و من در قدمت می بودم

بی غم عشق تو صد حیف ز عمری که گذشت!
پیش ازین، کاش! گرفتار غمت می بودم

گر بپرسیدن من لطف نمی فرمودی
هم چنان کشته تیغ دو دمت می بودم

گر بسر رشته مقصود رسیدی دستم
دست در سلسله خم بخمت می بودم

گر مرا حشمت کونین میسر می شد
هم چنان بنده خیل و حشمت می بودم

چون مریضی، که دلش مایل صحت باشد
عمرها طالب درد و المت می بودم

هر چه خواهی بکن، ای دوست، که من از دل و جان
آرزومند جفا و ستمت می بودم

تا تو یک ره بکرم سوی هلالی گذری
سالها چشم براه کرمت می بودم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.