هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد فراق و عشق ناکام خود می‌نالد. او از جدایی رنج می‌برد، دلش پر از غم و داغ است و اشک می‌ریزد. شاعر به عشق خود وفادار است و حتی در باغ سنگدلان تخم مهر می‌کارد. روزهای او مانند شب‌های تاریک است و امیدی به روشنایی صبح ندارد.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه عمیق و احساسات شدید مانند درد فراق، ناامیدی و اندوه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک یا مناسب نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان شاعرانه ممکن است برای سنین پایین‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۳۶

دو روز شد که ز درد فراق بیمارم
ازین دو روزه حیاتی که هست بیزارم

چو لاله سینه من چاک شد، بیا و ببین
که از تو بر دل پر خون چه داغها دارم؟

مرا ز گریه مکن منع، ساعتی بگذار
که زار زار بگریم، که عاشق زارم

رسید جان بلب و نیست غیر ازین هوسم
که آیم و بسگان در تو بسپارم

خلاصی من از آن قید زلف ممکن نیست
که در کمند بلای سیه گرفتارم

بجلوه گاه بتان می روم، سرشک فشان
بباغ سنگدلان تخم مهر می کارم

هلالی، از غم یارست روز من شب تار
چه شد که صبح شود یک نفس شب تارم؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.