هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و دلبستگی خود به معشوق سخن می‌گوید و بیان می‌کند که چگونه این عشق او را مجذوب خود کرده و گذشتن از آن برایش دشوار است. او از معشوق می‌خواهد که همراه او باشد و از خداوند طلب کمک می‌کند تا به مقصودش برسد. همچنین، شاعر از لذت عشق در لحظه حال سخن می‌گوید و ترجیح می‌دهد از نگرانی‌های آینده بگذرد.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عاشقانه و عرفانی است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و عاطفی دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌ها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۲۴۰

هر زمان بر صف خوبان بتماشا گذرم
چون رسم پیش تو نتوانم از آنجا گذرم

دارم آن سر که: بسودای تو بازم سر خویش
سر چه کار آید؟ اگر زین سر و سودا گذرم

زان خط سبز و لب لعل گذشتن نتوان
گر بصد مرتبه از خضر و مسیحا گذرم

هم نشینا، قدمی چند بمن همره شو
که برش طاقت آن نیست که تنها گذرم

قصر مقصود بلندست، خدایا، سببی
که ازین مرحله بر عالم بالا گذرم

رشته مهر تو گر دست دهد، همچو مسیح
پا بگردن نهم و از سر دنیا گذرم

من که امروز، هلالی، خوشم از دولت عشق
بهتر آنست کز اندیشه فردا گذرم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.