۲۵۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۲۵۵

خود را نشان ناوک بد خوی خود کنم
رویش، بدین بهانه، مگر سوی خود کنم

هر موی من هزار زبان باد در غمش
تا من حکایت از غم یک موی خود کنم

تا در حریم کوی تو پهلو نهاده ام
هر دم هزار عیش ز پهلوی خود کنم

شبها، که سر گران شوم از ساغر فراق
بالین خود هم از سر زانوی خود کنم

آیینه وار خاک شدم از غبار غیر
باشد که روی او طرف روی خود کنم

امشب ز وصف غیر، هلالی، خموش باش
تا من سخن ز ماه سخن گوی خود کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.