هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و غم‌های ناشی از آن می‌گوید. او بیان می‌کند که چگونه دلش به سمت معشوق کشیده شده و از رشک و غم رنج می‌برد. با وجود تلاش برای رهایی از این درد، غم همچنان در جانش باقی می‌ماند. او حتی از دیوانگی و جنون عشق سخن می‌گوید و آرزو می‌کند تا با وصلت معشوق، از این حالت رها شود.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند رشک، خونریزی دل و دیوانگی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۵۷

دل را ز چاک سینه توانم برون کنم
غم را ز دل برون نتوان کرد، چون کنم؟

خواهم ز دل برون کنم این درد را ولی
در جان درون شود اگر از دل برون کنم

هر محنت از تو موجب چندین محبتست
محنت زیاده کن، که محبت فزون کنم

دل جانب تو آمد و خون کردمش ز رشک
از من عجب مدار که از رشک خون کنم

از رشک خون غیر، که بر دامنت رسد
هر دم ز گریه دامن خود لاله گون کنم

کارم، شبی که بی تو بدیوانگی کشد
افسانه تو گویم و خود را فسون کنم

دیوانه شد هلالی و زنجیرش آرزوست
گیسوی او کجاست؟ که رفع جنون کنم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.