هوش مصنوعی: این شعر بیانگر درد و رنج عاشقی است که از زندگی و عشق خود رنج می‌برد. شاعر خود را فردی توصیف می‌کند که هر روز دل به معشوق می‌بندد و باز همان درد را تجربه می‌کند. او از رسوایی در عشق و رنج‌هایش می‌گوید و خود را بی‌نام و نشان در میان عاشقان می‌داند. در نهایت، شاعر خود را همچون هلالی می‌داند که سخنش بر سر زبان‌هاست.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عاشقانه و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، بیان درد و رنج عشق نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۶۷

آنکه از درد دل خود بفغانست منم
وانکه از زندگی خویش بجانست منم

آنکه هر روز دل از مهر بتان بردارد
چون شود روز دگر باز همانست منم

آنکه در حسن کنون شهره شهرست تویی
وانکه در عشق تو رسوای جهانست منم

آنکه در صومعه چل سال شب آورد بروز
وین زمان معتکف دیر مغانست منم

در غمت گر چه بیک بار پریشان شده دل
آنکه صد بار پریشان تر از آنست منم

عاشقان همه نامی و نشانی دارند
آنکه در عشق تو بی نام و نشانست منم

عاقبت همچو هلالی شدم افسانه دهر
آنکه هر جا سخنش ورد زبانست منم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.