هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق خود به معشوق میگوید و از نبودن او رنج میبرد. او از جستجوی بیپایان معشوق و ناامیدیهایش سخن میگوید و آرزو میکند که بتواند حتی برای یک بار هم که شده، معشوق را در میان جمعیت ببیند. شاعر همچنین از درد فراق و غم ناشی از دوری معشوق مینالد و از این که دیگر در شهر کسی نیست که در دام عشق گرفتار نباشد، شکایت میکند.
رده سنی:
16+
محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و مفاهیم پیچیدهی ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک دارد.
غزل شمارهٔ ۲۷۰
تا کی بدرت آیم و دیدار نبینم؟
صد بار ترا جویم و یک بار نبینم؟
گویا حرم کوی تو کعبه است و در آنجا
هر چند روم جز در و دیوار نبینم؟
دانی که: مرا بزمگه عیش کدامست؟
جایی که ترا بینم و اغیار نبینم؟
یارب، چه شود گر من بیدل بهمه عمر
یک بار ترا بر سر بازار نبینم؟
امروز درین شهر دلی نیست، که او را
در دام بلای تو گرفتار نبینم
او می رود و جمع رقیبان ز قفایش
تا شیوه آن قامت و رفتار نبینم
خورشید لطافت رخ یارست، هلالی
آن روز مبادا که رخ یار نبینم!
صد بار ترا جویم و یک بار نبینم؟
گویا حرم کوی تو کعبه است و در آنجا
هر چند روم جز در و دیوار نبینم؟
دانی که: مرا بزمگه عیش کدامست؟
جایی که ترا بینم و اغیار نبینم؟
یارب، چه شود گر من بیدل بهمه عمر
یک بار ترا بر سر بازار نبینم؟
امروز درین شهر دلی نیست، که او را
در دام بلای تو گرفتار نبینم
او می رود و جمع رقیبان ز قفایش
تا شیوه آن قامت و رفتار نبینم
خورشید لطافت رخ یارست، هلالی
آن روز مبادا که رخ یار نبینم!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.