هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از درد عشق و جدایی می‌نالد و از رفتار معشوق و رنج‌های خود سخن می‌گوید. او از حسرت و ندامت، ملامت دیگران، و بلای عشق و غربت شکایت دارد و در نهایت، با وجود همه رنج‌ها، باز هم به معشوق سلام می‌فرستد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه عمیق، درد و رنج عشق، و مفاهیم پیچیده‌ای مانند ندامت و ملامت است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر دشوار بوده و ممکن است برای آن‌ها جذاب نباشد.

غزل شمارهٔ ۲۷۵

چنان از پا فگند امروزم آن رفتار و قامت هم
که فردا برنخیزم، بلکه فردای قیامت هم

رقیبان را از آن لب آب خضرست و دم عیسی
مرا پیوسته آه حسرت و اشک ندامت هم

اگر من مردم از سنگ ملامت بر سر کویش
سگان کوی او را زنده می خواهم، سلامت هم

جدا ز آن مه بمردن آرزو می بودم، ای هجران
ربودی نقد جان از من، کرم کردی، کرامت هم

بلای عشق و اندوه غریبی، این چه حالست این؟
که نی رای سفر دارم، نه یارای مقامت هم

سلامت باش، ای ناصح، ملامت کن هلالی را
که در راه سلامت هستم و کوی ملامت هم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۷۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.