هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عرفانی، بیانگر احساسات عمیق شاعر نسبت به معشوق است. شاعر خود را گدای درگاه معشوق می‌داند و عشق او را موجب سربلندی خود می‌شمارد. او از جفاهای معشوق شکایت دارد اما همچنان عاشقانه به او وفادار است. شاعر از عشق زمینی فراتر رفته و به عشق الهی می‌اندیشد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات به‌کاررفته نیاز به دانش ادبی و تجربه زندگی بیشتری برای فهم کامل دارند.

غزل شمارهٔ ۲۹۰

ساخت گدای درگهت مرحمت الهیم
بلکه گدایی تو شد موجب پادشاهیم

بنده غلام آن درم، وه! چه کنم؟ که میکند
ترک سفید روی من ننگ ز رو سیاهیم

ساید اگر بفرق من گوشه نعل مرکبت
راست بماه نو رسد رفعت کج کلاهیم

گر تو بجرم عاشقی قصد هلاک من کنی
موجب صد گنه شود دعوی بی گناهیم

مستم و پیش محتسب دعوی زهد کرده ام
قاضی شرع بیش ازین کی شنود گواهیم؟

فارغم از شه و سپه، لیک بکشور بتان
هست سپاهییی که من کشته آن سپاهیم

چند هلالی از وفا آید و رانی از جفا؟
وه! چه کنم؟ که من ترا خواهم و تو نخواهیم
وزن: مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن (رجز مثمن مطوی مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۸۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.