هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق یکطرفه و درد ناشی از بی‌توجهی معشوق می‌گوید. او بیان می‌کند که در حالی که خودش درگیر عشق و رنج است، معشوق به دیگران توجه دارد. شاعر آرزو می‌کند جای آن‌ها بود و از جفاهای معشوق نیز به‌گونه‌ای لذت می‌برد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عاشقانه پیچیده و احساسات عمیق است که درک آن‌ها برای مخاطبان جوان‌تر ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مضامین مانند جفا و رنج عشقی نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۲

من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران

گنج حسن دگران را چه کنم بی رخ تو؟
من برای تو خرابم، تو برای دگران

خلوت وصل تو جای دگرانست، دریغ!
کاش بودم من دل خسته بجای دگران

پیش ازین بود هوای دگران در سر من
خاک کویت ز سرم برد هوای دگران

پا ز سر کردم و سوی تو هنوزم ره نیست
وه! که آرد سر من رشک بپای دگران

گفتی: امروز بلای دگران خواهم شد
روزی من شود، ای کاش! بلای دگران

دل غمگین هلالی بجفای تو خوشست
ای جفاهای تو خوشتر ز وفای دگران
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.