هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه از هلالی، به بیان احساسات شاعر نسبت به معشوق و رنج‌های عشق می‌پردازد. شاعر با اشاره به ثابت بودن عشق و رنج‌هایش، از بی‌تفاوتی معشوق و آزارهای او گلایه می‌کند. در نهایت، شاعر از باختن دل و دین در راه معشوق سخن می‌گوید.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و احساسی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال ممکن است دشوار باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و از دست دادن دل و دین نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۲۹۴

صبح امید همانست و رخ یار همان
تار آن طره شبرنگ و شب تار همان

نیست چون هیچ تفاوت ز رقیبان با من
پیش تو یار همان باشد و اغیار همان

طی شد افسانه هر عاشق و معشوق، که بود
قصه ما و تو در کوچه و بازار همان

همره غیر چو باشی دلم آزرده مکن
جان من، بس بود آزار دل زار همان

گویم، ای شوخ، بدیوار غم دل پس ازین
با تو گفتن چو همانست و بدیوار همان

دل و دین باخت هلالی بتمنای وفا
و آن جفا جوی باو بر سر آزار همان
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۲۹۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۲۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.