هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و وفاداری بی‌نظیر خود به معشوق سخن می‌گوید و خود را در میان همه عاشقان، زارترین، خوارترین و وفادارترین می‌داند. او تأکید می‌کند که هیچ‌کس به اندازه‌ او گرفتار و دل‌افگار نیست و حتی سگ کوی معشوق بودن را نیز برای خود افتخاری بی‌نظیر می‌داند. در نهایت، عشق را گناه می‌خواند اما خود را گنه‌کارتر از همه می‌داند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عاشقانه و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، اشاره به مفاهیمی مانند گناه و دل‌افگاری ممکن است نیاز به بلوغ عاطفی داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۱

در کوی بتان نیست کسی زار تر از من
در پیش عزیزان جهان خوارتر از من

گفتی که: مرا یار وفادار بسی هست
هستند، ولی نیست وفادارتر از من

گر طالب آنی که: بیاری بنشینی
بنشین، که ترا نیست کسی یار تر از من

چون غنچه اگر سینه تنگم بشکافی
دانی که: نبودست دل افگار تر از من

خلق دو جهانست گرفتار تو، لیکن
در هر دو جهان نیست گرفتارتر از من

جز من دگری را سگ آن کوی مخوانید
کین مرتبه را نیست سزاوارتر از من

امروز اگر عشق گناهست، هلالی
فردا نتوان یافت گنه کارتر از من
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.