۲۷۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۲

نه رحم در دل یار و نه صبر در دل من
اجل کجاست؟ که بس مشکلست مشکل من

ز مهوشان طمع مهر کرده ام، هیهات!
زهی خیال کج و آرزوی باطل من

ز منزلی، که منم، ره بعیش نتوان برد
که رهگذار غم افتاده است منزل من

بداغ لاله رخان چون برون روم زین باغ
گل دگر ندهد غیر لاله از گل من

مگو که: در دل تو زنگ بسته پیکانم
که تخم مهر و وفا سبز گشت در دل من

همه متاع جهان را بنیم جو نخرم
کزین معامله بی حاصلست حاصل من

بدست دوست، هلالی، مرا ز قتل چه باک؟
اگر هلاک شوم جان فدای قاتل من
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.