هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد عشق و جفای معشوق شکایت می‌کند و بیان می‌کند که دلش با وجود جفاهای معشوق، همچنان وفادار است. او از آتش پنهان عشق و اسارت دلش در زنجیرهای گیسوی معشوق می‌گوید و اشاره می‌کند که هیچ طبیبی جز وصل معشوق درمانی برای دلش ندارد. در نهایت، شاعر آرزو می‌کند که کسی گرفتار بلای دل او نشود.
رده سنی: 15+ متن دارای مفاهیم عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان زیر 15 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند جفا و رنج عاشقانه ممکن است برای سنین پایین سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۱۳

تا بکی تند شوی بهر جفای دل من؟
چند روزی بوفا کوش برای دل من

گر تو میداشتی این آتش پنهان، که مراست
دل بی رحم تو میسوخت، چه جای دل من؟

حاش لله! که دلم ترک تو گوید بجفا
کز جفاهای تو بیشست وفای دل من

زان دو گیسوی دلاویز چه امکان گریز؟
که دو زنجیر نهادند بپای دل من

هر طبیبی که خبر داشت ز بیماری عشق
غیر وصل تو نفرمود دوای دل من

دل گرفتار بلاییست، هلالی، که مپرس
کس گرفتار مبادا ببلای دل من!
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.