۲۶۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۳

تا بکی تند شوی بهر جفای دل من؟
چند روزی بوفا کوش برای دل من

گر تو میداشتی این آتش پنهان، که مراست
دل بی رحم تو میسوخت، چه جای دل من؟

حاش لله! که دلم ترک تو گوید بجفا
کز جفاهای تو بیشست وفای دل من

زان دو گیسوی دلاویز چه امکان گریز؟
که دو زنجیر نهادند بپای دل من

هر طبیبی که خبر داشت ز بیماری عشق
غیر وصل تو نفرمود دوای دل من

دل گرفتار بلاییست، هلالی، که مپرس
کس گرفتار مبادا ببلای دل من!
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.