۲۶۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۱۴

ای قدت نازک نهال جویبار چشم من
لطف کن، برخیز و بنشین بر کنار چشم من

چشم مردم را غبار از گرد میباشد، ولی
میبرد گرد سر کویت غبار چشم من

اشک من هر کس که دید از کار چشمم دست شست
گوشه چشمی گرفت از دست کار چشم من

قطره خون بود کز دل داشت چشمم یادگار
برکنار افتاد اکنون یادگار چشم من

گر بروی من، هلالی، سیل اشک آمد چه شد؟
تا چها آید هنوز از رهگذار چشم من؟
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.