۲۸۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۰

شهید عشقم و از خاک من خون داده نم بیرون
وزان نم لاله خونین برآورده علم بیرون

گر از طوف حریم کعبه کویت خبر یابد
ز شوق آن پرد روح از تن مرغ حرم بیرون

در آب و آتشم، از دیده و دل، دم بدم، بی تو
مرو، بهر خدا، از دیده و دل دم بدم بیرون

دل احوال پریشانی خود بنویسد از زلفت
که سوزد کاغذ و دود آید از نوک قلم بیرون

ز تیر آه می دوزد هلالی چاکهای دل
که ناید از دل صد پاره او درد و غم بیرون
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.