۲۷۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۲۵

من و تخیل حسنت، چه یار بهتر ازین؟
بغیر عشق چه ورزم؟ چه کار بهتر ازین؟

بروزگار شدی یار من، بحمدالله
دگر چه کار کند روزگار بهتر ازین؟

بغمزه آهوی چشمت شکار مردم کرد
که دید آهوی مردم شکار بهتر ازین؟

ز جرعه کرمت بیشتر فشان بر من
تو ابر رحمتی، آخر ببار بهتر ازین

تبارک الله ازین سبزه و گلی که تراست!
نبوده است و نباشد بهار بهتر ازین

تو مست جام غروری همیشه، ای زاهد
مباش غره، که رنج خمار بهتر ازین

بران سمند، که در چابکی و جلوه گری
نیامدست بمیدان سوار بهتر ازین

ز دور چرخ، هلالی، بداغ دل خوش باش
طمع ز کوکب طالع مدار بهتر ازین
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۲۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.