هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق و درد ناشی از آن سخن می‌گوید. او از رنج‌های عشق و ستم معشوق شکایت دارد، اما با این وجود، این رنج‌ها را پذیرفته و حتی خوشایند می‌داند. شاعر از غم و آه عشق می‌سوزد و امید به کرم معشوق دارد، هرچند ستم‌های او را دیده است. همچنین، اشاره‌ای به قدرت معشوق در زنده کردن مردگان دارد و در پایان، از بی‌تفاوتی وجود و عدم معشوق می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از عبارات مانند 'ستم دوست' و 'درد و الم' ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۲

خاکم بره پیک حریم حرم او
باشد که بجایی برسم در قدم او

بر داغ دلم مرهم راحت مگذارید
تا کم نشود راحت درد و الم او

زین گونه که بر من ستم دوست خوش آید
خوش نیست که بر غیر من آید ستم او

می سوزم و این آه جگر سوز دلیلست
کز جان و دلم دود برآورد غم او

داریم امید کرم از یار، ولیکن
دیدیم ستمها و امید کرم او

از تیغ تو صد کشته شود زنده بیک دم
گویا دم جان پرور عیسیست دم او

گفتم که: هلالی ز غمت سوی عدم رفت
گفتا: چه تفاوت ز وجود و عدم او؟
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.