هوش مصنوعی: شاعر در این متن عاشقانه، از عشق و ستایش معشوق سخن می‌گوید. او خود را فدای معشوق می‌کند و از زیبایی و بی‌نیازی معشوق تمجید می‌کند. شاعر از درد عشق و جدایی می‌نالد، اما در عین حال، این درد را شیرین و پذیرفتنی می‌داند. در پایان، شاعر با معشوق گفت‌وگویی خیالی دارد و از بی‌اعتنایی معشوق شکوه می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاشقانه و احساسی عمیق است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از برخی اصطلاحات و تشبیهات پیچیدهٔ ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۳۳۴

خواهم فگندن خویش را پیش قد رعنای او
تا بر سر من پا نهد، یا سر نهم بر پای او

سرو قدش نوخاسته، ماه رخش ناکاسته
خوش صورتی آراسته، حسن جهان آرای او

گر در رهش افتد کسی، کمتر نماید از خسی
از احتیاج ما بسی، بیشست استغنای او

تا دل بجان ناید مرا، از دیده گو: در دل درآ
مردم نشینست آن سرا، آنجا نخواهم جای او

غم نیست، جان من، اگر، داغم نهادی بر جگر
ای کاش صد داغ دگر، میبود بر بالای او

گفتم: هلالی دم بدم، جان میدهد، گفتا: چه غم؟
گفتم: بسویش نه قدم، گفتا: کرا پروای او؟
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.