هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و درد فراق معشوق می‌گوید. او از بیم رقیبان و نگاه سرد معشوق رنج می‌برد و احساس می‌کند که وجودش برای معشوق ارزشی ندارد. با وجود دوری، همیشه به یاد معشوق است و خاک کوی او را مقدس می‌شمارد. فراق معشوق چنان دردناک است که از هر موی شاعر ناله‌ای برمی‌آید.
رده سنی: 16+ متن حاوی مضامین عاشقانه‌ی عمیق و احساسات پیچیده‌ی انسانی است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار است. همچنین، برخی از مفاهیم مانند 'قتل' و 'رنج' ممکن است برای مخاطبان جوانتر نامناسب باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۵

روزم از بیم رقیبان نیست ره در کوی او
شب روم، لیکن چه حاصل چون ببینم روی او؟

او بقتلم شاد و من غمگین، که گاه کشتتم
ناگه آزادی نبیند ساعد و بازوی او

دارد آن ابرو کمان پیوسته بر ابرو گره
از گره گویی بهم پیوسته شد ابروی او

من که در پهلوی او خود را نمیخواهم زرشک
دیگری را چون توانم دید در پهلوی او؟

گر چه بس دورم، ولی هر جا که منزل میکنم
می نشینم رو بکوی یار و خاطر سوی او

ما چو از هر سو بخاک کویش آوردیم رو
بعد ازین روی نیاز ما و خاک کوی او

تا هلالی را فراقت چنگ بزم درد ساخت
ناله دیگر برون می آید از هر موی او
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.