هوش مصنوعی: شاعر در این متن از درد و رنجی که از معشوق یا شخصی قدرتمند متحمل شده، سخن می‌گوید. او از داغ‌های عاطفی و ظلم‌هایی که بر او رفته شکایت دارد و از معشوق می‌خواهد که دیگر او را نیازارد. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند داغ سیاه بر روی ماه، عمق درد خود را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و استعاره‌های پیچیده است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربهٔ عاطفی نیاز دارد. همچنین، ممکن است برخی از مفاهیم مانند درد و رنج عاطفی برای مخاطبان جوان‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۳۳۶

چند سوزی داغها بر دست؟ آه از دست تو
گاه از داغ تو مینالیم و گاه از دست تو

تا ترا بر دست ظاهر شد سیاهی های داغ
روزگار دردمندان شد سیاه از دست تو

تو نهاده داغها بر دست چون گلدسته ای
من بخود پیچیده چون شاخ گیاه از دست تو

مردم از داغ و دگر چون خار و خاشاکم مسوز
تا نسوزد خرمن من همچو کاه از دست تو

این چه بیدادست؟ کز هر جانب، ای سلطان حسن
داد میخواهد چو من صد داد خواه از دست تو

هیچ دانی چیست این داغ سیه بر روی ماه؟
عارض خود را سیه کردست ماه از دست تو

پیش ازین از داغ نومیدی هلالی را مسوز
چند سوزد دردمند بی گناه از دست تو؟
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.