هوش مصنوعی: شاعر در این متن از عشق نافرجام و رنج‌های ناشی از آن سخن می‌گوید. او از معشوق خود می‌خواهد که به او رحم کند و از ظلم و ستم دست بردارد. شاعر با وجود درد و رنج، امیدوار است که روزی مورد توجه معشوق قرار گیرد. این متن پر از احساسات عمیق و تصاویر شاعرانه است.
رده سنی: 16+ متن حاوی مفاهیم عمیق عاطفی و عاشقانه است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی عاطفی نیاز دارد. همچنین، برخی از تصاویر و مفاهیم ممکن است برای خوانندگان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۳۴۰

نمیکشیم سر از آستان خانه تو
کجا رویم؟ سر ما و آستانه تو

ترا بهانه چه حاجت برای کشتن من؟
مکن، مکن، که مرا میکشد بهانه تو

ترحمی بکن، ای پادشاه کشور حسن
که غیر ظلم و ستم نیست در زمانه تو

از آن سمند تو برمیجهد گه جولان
که رقص میکند از ذوق تازیانه تو

سفید گشت مرا استخوان و خوشحالم
بدان امید که روزی شود نشانه تو

شب از فسانه بروز آورند و این عجبست
که روز خود بشب آرم من از فسانه تو

هلالی، از غم جانسوز عشق آه مکش
که سوخت جان من از آه عاشقانه تو
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۳۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.