۳۲۴ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۳۴۳

مردم ازین الم: که نمردم برای تو
ای خاک بر سرم، که نشد خاک پای تو!

گر اختیار مرگ بدستم دهد قضا
روزی هزار بار بمیرم برای تو

غم نیست گر ز مهر تو دل پاره پاره شد
ای کاش! ذره ذره شود در هوای تو

گویم دعا و عمر ابد خواهم از خدا
تا عمر خویش صرف کنم در دعای تو

در آرزوی آنکه: بمن آشنا شوی
آمیختم بهر که بود آشنای تو

جای تو در حریم وصالست، ای رقیب
ای کاش! بودمی، من بیدل، بجای تو

از پادشاهی همه آفاق خوشترست
این سلطنت که: گشت هلالی گدای تو
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.