هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عارفانه است که در آن شاعر از معشوق خود می‌خواهد تا با او سخن بگوید، آرامش بخشد و به دردهای عاشقانه‌اش رسیدگی کند. همچنین، شاعر از ساقی می‌خواهد تا با دادن جامی، آتش دلش را تسکین دهد و از ناصح می‌خواهد که به جای پندهای تکراری، راهی برای رهایی از بدنامی نشان دهد.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای مخاطبان زیر 16 سال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات عاطفی و احساسی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۳۵۷

جان من، گاهی سخن کن ز آن لب و کامی بده
ور سخن با عاشقان حیفست، دشنامی بده

چون دل از دست تو بی آرام شد، بهر خدا
بر دلم دستی نه و یک لحظه آرامی بده

میکنم پیش تو عرض حال بی سامان دل
گر توانی قصه او را سرانجامی بده

ساقیا، از آتش دل شعله در جانم فتاد
تا زنم آبی بر آتش، لطف کن، جامی بده

تا ترا فارغ شود خاطر ز سختی های دهر
چند روزی دل بدست نازک اندامی بده

جان من در حسرت آن ساعد سیمین بسوخت
چند سوزی بیدلان را؟ وعده کامی بده

ناصحا، پند تو از طعن هلالی تا بکی؟
ای نکو نام دو عالم، ترک بدنامی بده
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۵۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.